نشست تخصصي «نگاهي به فرهنگ و انديشه اسلامي در سينماي هند» با حضور دکتر حسن بلخاری و خانم دکتر ایرا باسکار برگزار شد.
نشست تخصصي «نگاهي به فرهنگ و انديشه اسلامي در سينماي هند» با حضور دکتر حسن بلخاری و خانم دکتر ایرا باسکار برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان هنر، نشست تخصصی «نگاهي به فرهنگ و انديشه اسلامي در سينماي هند» به همت معاونت پژوهشی فرهنگستان هنر و همچنین مدرسه ملی سینمای ایران، روز دوشنبه 21 آبان ماه، ساعت 16 در سالن همایشهای فرهنگستان هنر برگزار شد.
در این نشست، اولین سخنران، حسن بلخاري، استاد تمام و مدیر گروه مطالعات عالی هنر در پردیس هنرهای دانشگاه تهران، با محوریت موضوع «اسلام و هندوئیسم؛ کشف مبانی در حوزة هنر» نقطهنظرات خود را در دو بخش موضوعی مرتبط با هم، تقدیم حاضران کرد و پس از آن مصطفی پورمحمدی، مترجم و هدایتگر جلسه، از ايرا باسكار (Ira bhaska)، رئیس دانشکده زیباییشناسی و هنر دانشگاه جواهر لعل نهرو، خواست تا به تشریح مبحث خود در باب «فرهنگهای مسلمانی در سینمای بمبئی» بپردازد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، سخنان خود را پیرامون محور نشست، با این جملات که ترجیح میدهم بحث نظری و حکمی خود را به اواسط صحبتهایم انتقال دهم و در بحث اولیه خود به یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای هند بپردازم، آغاز کرد.
بلخاری ادامه داد: «فیلمی که برای افرادی با سن و سال من، یکی از نوستالژیکترین فیلمهای سینمای هند محسوب میشود. من میخواهم از طریق این فیلم، ظهور و بروز فرهنگ اسلامی، که محور سخنان خانم باسکار است را برای شما بیان کنم. چند سال پیش یکصدمین سال شکلگیری بالیوود، که بزرگترین مرکز تولید فیلم از نظر تعدد در جهان است، برگزار شد. در این مراسم فیلم شعله به عنوان برجستهترین فیلم سینمای قرن هند انتخاب شد و این مهم، دلیل انتخاب صحبتهایم درباره این فیلم است. همانطور که میدانید این فیلم پنج سال متوالی در یکی از سینماهای بمبئی به نمایش درآمد و فروش فوقالعادای داشت و دو هنرپیشه اصلی آن، به ویژه آمیتا باچان، به اساطیر افسانهای سینمای هند تبدیل شدند. این فیلم از نظر داستان به فیلم هفت دلاور شباهت دارد و به نوعی بازسازی آن داستان است؛ ولی المانهای هندی بسیاری دارد، از جمله آوازهای فیلم و پیوند وسیعش با بافت بومی و فرهنگ مردم هند. در بخشی از این فیلم، که در سال 1975ساخته شده است و از نظر جایگاه، انجیل کارگردانهای هند محسوب میشود؛ چنان تجلیلی از فرهنگ اسلامی میشود که بسیار برجسته است.»
مدیر گروه مطالعات عالی هنر در پردیس هنرهای دانشگاه تهران داستان فیلم را اینگونه روایت کرد: «فیلم داستان دو جوان حماسی است، مانند لوطیهای سینمای قبل از انقلاب ایران. این جوانها، بسیار خوشقلب، لوطی و به شدت دنبال پول هستند. «تاگور» آنها را دعوت میکند تا در ازای گرفتن پول، مقابل «جبار سینگ» بایستند تا بتواند انتقام خانوادهاش را از او بگیرد.»
در ادامه نشست بلخاری، حاضران را به تدقیق در پیام «میرزا»، یکی از شخصیتهای فیلم، که بسیار با پیام فرهنگ عاشورایی ما قرابت دارد، فراخواند و این سکانس در سالن به نمایش درآمد. در این سکانس، اهالی روستا دیگر از اتفاقات پیشآمده به ستوه آمدهاند و با هنگامهای مواجه میشوند که برای تسلیمشدن یا نشدن، تردید میکنند. در این اثناء آقامیرزای نابینا به میان تجمع مردم میآید و میپرسد که چه اتفاقی افتاده؟ مرد نابینا با لمسکردن صورت جوان برزمین افتاده، پی به کشته شدن احمد، پسرش، میبرد و میگوید: انالله و اناالیه راجعون و.... در همین گیرودارها، فرستاده جبارسینگ، نامهای از طرف او میخواند با مضمون اینکه عاقبت کسانی که با جبار دربیفتند، اینگونه خواهد بود. در ادامه گفتوگویی میان تاگور و اهالی روستا، که ترسیدهاند، درمیگیرد. در این هیاهو نقطه عطفی با سخنان میرزا، مسلمان روستا، رقم میخورد. میرزا پا جلوتر میگذارد و خطاب به اهالی روستا میگوید: «من میتوانم بار از دست دادن پسرم را تحمل کنم و با اینکه پسر خود را از دست دادهام؛ ولی مرگ با شرافت به مراتب بهتر از زندگی با خفت و خواری است.» در همین هنگامه، صدای اذان شنیده میشود و او میگوید: وقت نماز خواندن من نزدیک شد. امروز از خدا میپرسم که چرا چند تا پسر دیگر به من نداد که در راه خدا شهید شوند.
در ادامه این سکانس، یکی از اهالی به تاگور میگوید: «پسرم! خشونت را نباید با خشونت پاسخ گفت.» ولی تاگور در جواب او بیان میکند که اگر ما خشونت جبار را با خشونت جواب نگوییم؛ آنوقت مجبور میشویم در مقابلش زانو بزنیم و این یعنی بزدلی.
دکتر حسن بلخاری پس از پایان نمایش این سکانسها، تشریح کرد: «دو نکته کلیدی در صحبتهای میرزا وجود دارد که برای ما، که در ایران زندگی میکنیم، بسیار آشناست. اول اینکه، مرگ با شرافت بهتر از زندگی خفتبار است. ما عالیترین وجه این تفکر را در عاشورا مشاهده میکنیم. دومین نکته اینکه میگوید میروم تا به خدا بگویم چرا به من فرزندان بیشتری نداد که در راهش شهید شوند. این مضمون هم، در عاشورا وجود دارد که یک قولش از حضرت عباس است. این نکته در گفـتوگوی برخی از یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا، هنگامی که چراغها را خاموش میکنند تا اگر کسی قصد رفتن دارد شرم نکند و برود، نیز مشاهده میشود.»
بلخاری تاکید کرد که تا کنون هیچ بخشی از کلیت سینمای هند را به اندازه این فیلم در بازتاب فرهنگ ناب شیعی، موثر و دقیق ندیده و بر این اساس، بخش اول صحبتهایش را به این فیلم اختصاص داده است.
در بخش دوم صحبتهای رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، از منظر حکمت هنر، به سینمای هند پرداخته شد. او به نسبتی که میان اندیشه اسلامی و اندیشه هندوئیسمی وجود دارد، پرداخت. بلخاری تاکید کرد که منظور من دقیقا هندوئیسم است و منظورم بودیسم و مکاتب دیگر نیست.
بلخاری اضافه کرد: «از این نظریه، چندین برداشت شده است. مثلا فیثاغورسیان یک برداشت دارند و افلاطونیان برداشتی دیگر. افلاطون میگوید، کار هنر، کپی از کپی است و به همین دلیل هنرمندان را از «اوتوپیا» بیرون میکند. ولی ارسطو، از هنر اعاده حیثیت کرد و گفت: میمسیس (mimesis)، در حقیقت تقلید و محاکاتِ کنش انسان و کردار اوست و میتواند دقیقا وجه معرفتی داشته باشد. او در بوطیقا( فن شعر)، عنوان کرده در هنر نمایش، محاکات میتواند مبنای معرفت شود در صورتیکه در اندیشه و نظر افلاطون، هنر، توهم واقعیت است.
استاد تمام دانشگاه با ذکر این نکته که یکی از قرائتهای محاکات، قرائت نوافلاطونی است، عنوان داشت: «منشا قرائت نوافلاطونی از محاکات، فلوطین است. این قرائت از میمسیس، به قرائت اسلام نزدیک است. هنر، از نگاه فلوطین، ارائه، انعکاس، تقلید و محاکات امرِ واقع نیست و هنرمند واقعیت را به ما هو واقعیت بازتاب نمیدهد؛ بلکه از جهان معقول روایت میکند. هنرمند از محسوس، حکایت نمیکند؛ بلکه از معقول حکایت میکند. از نقطهنظر او، هنر، بازتاب جهان واقعیت نیست.
دکتر حسن بلخاری با ذکر این نکته که البته دیدگاه ما در مسئلههای معقول و مثال، تا حدودی با فلوطین تفاوت دارد، بدنه ماجرا ر ا کاملا یکی دانست.
او از زاویه نگاه حکمت هندی نیز در سخنانش پرده برداشت و با این جملات مبحث خود را کامل کرد و به اتمام رساند: «در هند و سانسکریت، واژهای با عنوان «دارشانا»، وجود دارد، به معنای دیدن در معیت و دیدن محسوس با وجه معقول آن. از این منظر، هنرمند تا به ذات شئ پی نبرد، امکان محاکات و تقلید وجود ندارد، و این همان نظریه حکمت اسلامی و فلوطین است.»
پس از سخنان دکتر حسن بلخاری، نوبت به مهمان هندی فرهنگستان هنر یعنی رئیس دانشکده زیباییشناسی و هنر دانشگاه جواهر لعل نهرو رسید. باسکار، سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «من با صحبتهای دکتر بلخاری کاملا موافق هستم. اسلام در هند، 1400 سال ریشه دارد. همینطور رابطه با ایران نیز بسیار قدیمی است. از دوران پادشاهان گورکانی در هند، زبان فارسی، زبان رسمی بوده است. خیلی از هندوها در گذشته به فارسی صحبت میکردند. از جمله پدربزرگ خود من که نوشتهها و حساب و کتابهایش همه به فارسی بود.»
خانم دکتر ایرا باسکار، درباره واژه اسلامیکیت (Islamicate) اینگونه توضیح داد: «نظریه پرداز حوزه اسلام، مارشال هودسون ( Marshall Hodgson) این ترم را به وجود آورد و در واقع، فرهنگ و هنری است که حول اسلام شکل میگیرد. این فرهنگ از مسلمانان آغاز شده؛ ولی ممکن است غیرمسلمانان هم از آن استفاده کنند. برای این شکل از فرهنگ، واژه اسلامیکیت استفاده میشود. »
او برای ملموس شدن بحث، نمونه مثالی از فرهنگ امروز هند عنوان کرد که واژه «غزل» به کار برده می شود و خیلیها از آن استفاده میکنند، ولی ممکن است منشا آن را ندادند که چیست و این از مصادیق اسلامیکیت است.
رئیس دانشکده زیباییشناسی و هنر دانشگاه جواهر لعل نهرو، با ذکر اینکه بین سینمای بمبئی و بالیوود تفاوت قائل است، سینمای بالیوود را سینمایی تلقی کرد که تحت تاثیر جهانی شدن ایجاد شده است. وی محور سینمای مسلمانان هند را به چهار دسته ژانر فیلمهای تاریخی؛ ژانر فیلمهای مسلمانان طوائف؛ ژانر اجتماعی مسلمانان و ژانر موج نو تقسیم کرد و با نمایش دادن مصادیقی از این ژانرها در فیلمهای محبوب من(Mere mehboob)، جودا اکبر (Jodhaa Akbar) باد گرم (Garm Hava)، امراو جان (Umrao Jaan) و پوکار (Pukar) به تشریح و توضیح درباره آنها پرداخت.
پایان بخش این نشست، پرسش و پاسخ حاضران ایرانی و هندی بود که با پاسخ سخنرانان همراه شد.
گزارش تكميلي اين نشست و مشروح سخنان دکتر باسکار در نشريه سفير هنر منتشر ميشود.