پرويز كلانمتري در دومين جلسه از جلسات هفتگي نمايش فيلم هاي مستند با موضوع فيلم پرتره اظهار داشت:در ساخت فيلم هاي مستند پرتره نميتوان، از الگوي واحدي پيروي كرد.
دومين جلسه از جلسات هفتگي نمايش فيلم هاي مستند با موضوع فيلم پرتره در سالن چندمنظوره مجموعه فرهنگي و هنري آسمان فرهنگستان هنر برگزار ميشود.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، دومين جلسه از جلسات هفتگي نمايش فيلم هاي مستند با موضوع فيلم پرتره كه روز يكشنبه هر هفته در سالن چندمنظوره مجموعه فرهنگي و هنري آسمان فرهنگستان هنر برگزار ميشود يكشنبه، هفتم مردادماه، اختصاص به نمايش فيلم هاي "تنها در تهران" ساخته پيروز كلانتري، "آخرين ديدار با ايران دفتري" به كارگرداني رخشان بني اعتماد و "يك روز از زندگي آندري آرسنه ويچ" اثر كريس ماركر داشت.
پس از نمايش فيلم ها، پيروز كلانتري، مستندساز و كارگردان فيلم "تنها در تهران"، به صحبت درباره چگونگي شكل گيري فيلمش پرداخت و گفت: "در سال 77 شرايط اجتماعي و سياسي جامعه تغيير كرده بود و فيلم سازان و شركت هاي فيلم سازي تمايل به ساخت فيلم هاي مستند پيدا كرده بودند، هر چند اين روند رفته رفته در سالهاي 79 و 80 به علت اينكه حمايت هاي كمي از آن شد و شركت هاي فيلم سازي جواب اقتصادي خوبي هم نگرفتند كند شد. قرار شد يك سه گانه از سه زن در سن هاي مختلف توليد شود كه بخش شخصيت زن جوان را من ساختم و ماحصل آن فيلم "تنها در تهران" شد؛ كه البته موفق به اخذ مجوز نمايش از ارشاد نشد و تنها به صورت محدود در دو-سه مكان فرهنگي اين چنيني به نمايش در آمد."
وي در ادامه اظهار داشت: "در مرحله تحقيق فيلم "تنها درتهران" متوجه شدم كه مي توانم يك فيلمنامه داشته باشم. به عبارتي در شروع فيلمبرداري، 70 درصد سناريو نوشته شده بود و 30 درصد هم به صورت مستند و بداهه گرفته شد."
اين كارگردان سينماي مستند در ادامه گفت: "سناريو بر مبناي بازسازي آنچه كه در دوره تحقيق ديده بودم شكل گرفت و نوشته شد به هر حال فيلم هايي كه فرم و فضاي بازسازي پيدا ميكند، طبيعي است كه مي توان براي آن سناريو نوشت." كلانتري با اشاره به نمونه هاي بارز اين گونه فيلم ها گفت: "در سينماي كشور در دهه 60 فيلم سازاني مثل ابراهيم مختاري، نادر مقدسيان و محسن عبدالوهاب و.. را داشتيم كه تعدادي از آثار مستندشان بر مبناي سناريو و بازسازي شكل گرفت، هر چند بيشتر فضاهاي كاري آنها بازسازي مراسم و آيين هاي سنتي و بومي بود."
كارگردان "تنها در تهران" با اشاره به اينكه در ساختن فيلم هاي مستند پرتره نميتوان از الگوي واحدي پيروي كرد اظهار داشت: "ساخت فيلم درباره اشخاص مختلف با هم فرق ميكند. شكل فيلم بستگي به آن دارد كه شخص چگونه آدمي باشد و شما به عنوان فيلم ساز او را چگونه ببينيد. اساساً مستندسازي پرتره بسيار متنوع است. يعني شما مي توانيد چيزهايي از كساني ببينيد كه نياز نباشد خيلي به آن ها و درونيات شان نزديك شويد. اگر امروز بخواهم فيلم "تنها در تهران" را با موضوع بهناز جعفري بسازم با توجه به اينكه چهره شناخته تري شده است مي بايست جور ديگري به او نگاه كنم.»
سپس فرهاد ورهرام، مستندساز، با اشاره به اينكه فيلم "تنها در تهران" صرفاً يك مستند كاملاً اجتماعي است و در قالب مستند پرتره نمي گنجد اظهار داشت: "فيلم بيشتر به يك مستند غير پرتره نزديك است. اين گونه از فيلم ها را نبايد جزو آثار پرتره معرفي كرد. من معقتدم فيلم پرتره در سينماي ايران تقريباً وجود ندارد. بيشتر اين فيلم ها، فيلم بيوگرافي هستند. مثل فيلم بيوگرافي "آخرين ديدار با ايران دفتري" ساخته رخشان بني اعتماد، فيلم پرتره نبود شما كافي است اين فيلم را با فيلم "يك روز از زندگي آندري آرسنه ويچ" مقايسه كنيد. فيلم خانم بني اعتماد يك فيلم بيوگرافي خيلي زيبا بود كه مخاطب خود را تحت تأثير قرار ميداد اما در هر حال فيلم پرتره نبود، فيلم "تنها در تهران" به لحاظ ساختاري به فيلم پرتره نزديك مي شود اما چون كاراكتر و موضوع اصلي فيلم شخصيتي نيست كه همه او را بشناسند از حوزه مستند پرتره دور ميشود." در ادامه زهرا مربيان، مدير جلسه، هدف كلي از جلسات را به چالش كشيدن تعاريف مختلفي كه از سوي فيلم سازان و صاحبنظران ارائه ميشود دانست و از اين بابت جلسه را بسيار مثبت ارزيابي کرد و ابراز اميدواري كرد كه اين روند در جلسات آينده ادامه يابد.
پيروز كلانتري در ادامه جلسه ضمن ارائه تعريفي از سينماي مستند گفت: «به نظرم مستند آن فيلمي نيست كه واقعگراست. بسياري از فيلمهاي داستاني واقعگرايانه تر از فيلمهاي به اصطلاح مستند هستند. مستند آن فيلمي است كه با واقعيت كار مي كند و با واقعيت طرف است. واقعيت موضوع آن است نه اينكه مدعي باشد كه واقعيت را نشان مي دهد.»
اين جلسه با پرسش و پاسخ ادامه يافت.