روابطعمومی فرهنگستان هنر، با علی عباسی، دبیر علمی همایش «هنر و روایت»، و با هدف ایجاد فهمی کلی از اهداف این همایش گفتوگویی انجام داده است.
روابطعمومی فرهنگستان هنر، با علی عباسی، دبیر علمی همایش «هنر و روایت»، و با هدف ایجاد فهمی کلی از اهداف این همایش گفتوگویی انجام داده است. در این گفتوگو سعی شده تا به پرسشهایی برای مخاطبان عام هنر، و بهویژه مبحث «روایتشناسی»، همچون تعاریف کلی روایتشناسی و اهدافی که همایش دنبال میکند پاسخ داده شود. این گفتوگو در دو بخش چینش شده است تا مخاطبْ جان کلام دبیر علمی همایش را بهتر درک کند. بخش اول به تعاریف مباحث غربی روایت و روایتشناسی مربوط میشود و در بخش دوم و محور مصاحبه، به روایت و روایتشناسی در شرق، و بهویژه فرهنگ و هنر ایرانی اسلامی، پرداخته شده که از نظر دبیر علمی همایش، در مبدأ فرضیه است. در ادامه، مشروح این گفتوگو آمده است. ■ عباسی، ابتدا، برای روشنشدن منظور و مفهوم کلامش، تعاریفی از روایت از منظر غرب را ارائه داد و گفت: در تعریف غربیِ روايتشناسي آمده است که این دانش مجموعهای از احكـام كلـي دربـاره ژانـرهاي روايي، نظامهاي حاكم بر روايت (داستـانگويي) و ساختار پيرنگ است. به تعریفی دیگر، روايتشناسي بهدنبال آن است كه واحدهاي كمينه روايت و، بهاصطلاح، «دستور پيرنگ» را، كه بعضي از نظريهپردازان به آن «دستور داستان» نيز گفتهاند، مشخص كند. او ادامه داد: ما در نظریهپردازی روایتشناسی، تئوریهای متعددی داریم که بر پایه آنها، کنش در سطوح مختلفی بررسی میشود. بعضی از نظریهپردازان، همچون «پراپ» و «گریماس»، کنش کنشگرها را مورد مداقه قرار میدهند و در سطحی که «سطح اول» نام دارد کار میکنند. اما افرادی چون «ژنت» در سطوح دیگری نسبت به سطح اول کار میکنند؛ آنها تلاش دارند تا به پرسشهایی چون «علت چیست»، «چرا راوی این داستان را تعریف کرده است» و «چرا چنین کاری انجام شده است» پاسخ دهند و در اصل، رابطه بین سطوح را بررسی میکنند. او در ادامه توضیح داد که وقتی فیلمی ساخته میشود، در واقع، تلاشی صورت میگیرد تا پیامی ارسال شود؛ پیامی اخلاقی یا ایدئولوژیک. از نظر عباسی، نظریهپردازهای دوم، همچون «ژنت»، روی این مقوله کار میکنند. او ادامه داد: اگر بخواهیم تعریفی از روایت ارائه دهیم، مهم است که اول بگوییم کدام نظریهپرداز تعریف را ارائه میدهد. روایت یعنی چینش کنشها یکی پس از دیگری که شما را از وضعیتی بههمریخته به وضعیتی ساماندهنده هدایت میکند. من در کتابم، روایتشناسی کاربردی، روی تئاتر، بهویژه نقالی و تعزیه، کار کردم. در این کتاب، روایتگری را در تئاتر نشان دادم و در باب تعزیه نوشتم که، برخلاف نشانهشناسی و برخلاف تفکر غرب، این نمایش آیینی از «نظام بازنمایی» استفاده نمیکند، بلکه خودش خودش را بیان میکند. در تعزیه، چیزی را بیان نمیکنید. این در صورتی است که در غرب و در تحلیل آخر، به هر نوع نمایشی «بیان» گفته میشود. طبق همین تعریف، غرب بر این باور است که حتی «آیین» و «مراسم آیینی» هم، در تحلیل آخر، یک نوع بیان است. این نشانهمعناشناس، با این مقدمه، اهمیت همایش پیشِ رو را اینگونه مورد توجه قرار داد: سیستمهای ایرانی، علیالخصوص تفکر ایرانیاسلامی، این را «بیان» به حساب نمیآورد، بلکه آن را خودِ کنش میداند. اینْ نقطه و نکتهای کلیدی است و هدف فرهنگستان هنر در این همایش، که من دبیر علمی آن هستم، این است که در باب این گفتمانها نظریهپردازی کنیم. یعنی نشان دهیم حادثه عاشورا که با تعزیه نمایش داده میشود بازنمایی نیست؛ خودِ حادثه است که هر بار اتفاق میافتد. این مباحث در ایران تئوریپردازی نشده است. غرب این را قبول ندارد و دائماً بر «بازنمایی» تکیه دارد، اما تفکر اسلامیایرانی، روی «نظام بازنمایی» تکیه نمیکند؛ خصوصاً در تعزیه و مراسم آیینی. اینها بازنمایی نیست، بیان نیست، بلکه خودِ کنش است. این موضوعی است که در همایش تلاش میشود تا بهصورت نظریه ثبت شود؛ چراکه هیچ کدام از اینها نظریهپردازی نشده است. این فعلاً فرضیه است و از طریق این همایش یا همایشهای دیگری که احتمالاً در ادامه آن میآیند، به آن خواهیم رسید. عباسی همچنین در توضیح این فرضیه گفت: سخن آغازین سخنی است که درباره چیزی صحبت نمیکند. خودش خودش است. سخن عین کنش است. در نظام معنایی، زبان توصیفی است؛ یعنی شما میبینید و درباره چیزی که دیدید صحبت میکنید. من لیوان را میبینیم و درباره آن صحبت میکنم. زبان اینگونه تعریف شده است؛ همیشه شما از چیزی سخن میگویید؛ چیزی که به آن نظام روایی گفته میشود. در فیلم و تئاتر، روایت میشود بازنماییِ آن کنش اولیه که (بر فرض مثال در واقعیت) اتفاق افتاده است. حتی در آنجا، هسته مرکزی اولیه را هم دارید؛ بر اساس آن، دیگر میشود بازنمایی روی بازنمایی و تکرار آن. اما در هنرهای آیینی، اینگونه نیست؛ این ویژگی بزرگ تفکر ایرانی است. تفکر ایرانیاسلامی اعتقادی به «نظام بازنمایی» ندارد و چالش اصلی در اینجاست. دبیر علمی همایش هنر و روایت برای تبیین موضوع، از حادثه عاشورا مثال آورد و اینگونه ادامه داد: در تعزیه، امام حسین(ع) به شهادت میرسد؛ این رخداد که مثلاً در تعزیه سال 1400 رخ میدهد با شهادت ایشان در سال 1401 یا ... فرق دارد؛ هرچند که مضمون یکی است. این یک حادثه جدید است و همین الان اتفاق میافتد. دلیل اینکه مردم منقلب میشوند، با اینکه داستان را هم از پیش میدانند، این است که خودشان را در آن شرایط زمانی و مکانی قرار میدهند. این نمایش نیست، بیان نیست، بلکه حادثه عاشوراست که دارد اتفاق میافتد و مخاطب خودش را در آن زمان و مکان گذاشته است. برای مردم ایران، روایت این اهمیت را دارد که چگونه بیان شود؛ اما، اگر به بیان باشد، دوباره «نظام بازنمایی» میشود. ویژگی روایت ایرانی این است که چیزی را بازنمایی نمیکند؛ این تفاوت اصلیاش با تعاریف غربی است. در شیوه ایرانی، با تکیه بر موارد فوق، مخاطب دیگر شاهد حوادث است و اینجا بحث حضور است که پررنگ میشود؛ مخاطب در اینجا «حاضر» است. این پژوهشگر در توضیح عام مفهوم روایت و روایتشناسی، اینگونه ادامه داد: در روایتشناسی، که یک متدولوژی است، از روایت فاصله میگیرید و میخواهید آن را بشناسید و ببینید که چگونه کار میکند؛ میخواهید نظام معنایی و دستور زبان آن را بشناسید و گرامر و مجموعه قوانین آن را بیرون بکشید. این نگاهی است که به آن روایتشناسی میگویند. بر آن اساس، روایت تشکیل شده است از سطح کنشگران، سطح راوی و مخاطب، سطح خواننده و نویسنده، ملموس و مجازی، ... . رویکرد در روایتشناسی سطوحسازی است. این ابزارکاری میشود در دست دانشجو یا مخاطب یا هر فردی که متن روایی دارد. سطوح آن متن از طریق این ابزار بهراحتی پیدا میشوند؛ مثل دستور زبان فارسی که به کمک آن متونی را ترجمه میکنیم. بحث دیگرْ بحث «روایت چیست و چه کمکی میتواند بکند» است. انسان دائم در روایت است و دائماً دارد روایت میکند. به این دلیل است که انسان دائم حرکت میکند و کنش انجام میدهد. تنها موجودی که در این جهان روایت دارد انسان است. انسان کنش را برای کنش انجام نمیدهد و برای چیز دیگری انجام میدهد. در این مرحله، او از کنش صِرف جدا میشود و اگر این اتفاق نیفتد، اعمالش مکانیکی میشود؛ مثل «چارلی چاپلین» در فیلم «عصر جدید» که در حال انجام کاری تکراری است و به ماشین تبدیل شده است. انسان وقتی کاری تکراری انجام میدهد، به ماشین تبدیل میشود. دانشیار دانشگاه شهید بهشتی محور اصلی بحث را به عنصر «آگاهی» کشاند و گفت: اینجا عنصر آگاهی اهمیت پیدا میکند. روایت برابر است با آگاهی، و انسان تنها موجودی است که به شرایطش آگاه میشود. انسان با روایت تعریف میشود و افسانهها بازنماهایی هستند که از دل روایت بیرون میآیند. جوهره افسانهها و قصهها و رمانها روایت است. در واقع، هیچ اثر نمایشیای وجود ندارد که در آن، روایت وجود نداشته باشد. نکته اینجاست که روایت ایرانی با زمان عجین نمیشود و وقتی میگوییم «امروز عاشوراست، کربلا غوغاست»، زمان گذشته را تا زمان حال آوردهایم. در اصل، آن را همچون ماضی نقلی، بیزمان و یکتکه، کردهایم. علی عباسی، دبیر علمی همایش هنر و روایت، در جمعبندی صحبتهای خود گفت: تفکر غربی غیر بازنمایی را قبول ندارد و تفکر ایرانیاسلامی هم بازنمایی را قبول ندارد. البته، همانطور که گفتم، این فرضیهای است که در این همایش میخواهیم به آن برسیم. همایش هنر و روایت در اسفندماه سال جاری برگزار خواهد شد.
|
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر: | |