طاهر رضازاده: «مترجم باید تمام قوای خود را برای جایگزینی اصطلاحات صحیح به کار گیرد؛ حتی اگر در آن بازه زماني، به صحت موردنظر نرسد.» طاهر رضازاده: «مترجم باید تمام قوای خود را برای جایگزینی اصطلاحات صحیح به کار گیرد؛ حتی اگر در آن بازه زماني، به صحت موردنظر نرسد.» سميرا خوانساري- طاهر رضازاده، مترجم كتاب «هنر ايرانِ عصرقاجار در مجموعههای مجارستان(1210- 1343 ق)»است. او در ترجمه این مجموعه مقالات، تنها به ترجمه واژگان اکتفا نکرده و بسیاری از اصطلاحات غیرقابلترجمه را با توجه به ریشه و خاستگاه آنها، بازیابی نموده است. رضازاده، اعتقاد دارد که مترجم باید تمام قوای خود را برای جایگزینی اصطلاحات صحیح در ظرف زماني كه دارد به کار گیرد؛ حتی اگر در آن بازه، به صحت موردنظر نرسد. اين مجموعه را «بلاكليني» و «ايوان سانتو» گردآوري كردهاند و به همت موسسه تاليف، ترجمه و نشر آثار هنري (متن)، در سال 1395، راهي بازار كتب تخصصي هنر ايران شده است. آنچه در زير ميخوانيد، حاصل گفتوگو با مترجم اين اثر است. کتاب هنر ایران عصر قاجار چگونه شکل گرفته است؟ كتابي كه اكنون درمورد آن صحبت ميكنيم، در طبقهبنديها و محافل آكادميك «كاتالوگ» نامیده میشود. كاتالوگ، نوشتاری علمی است كه موقعیتهای ثابت یا رويدادهای موقت جهان هنر، به ويژه نمایشگاهها را در مجموعهای دائمی ثبت و ضبط میکند و همچنين امکان دسترسی عموم پژوهشگران و علاقهمندان معاصر و آینده را به مواد و مطالب رویدادهای مذکور فراهم میآورد. «هنر ایران عصر قاجار در مجموعههای مجارستان» کاتالوگي از يك نمايشگاه موقت با همین عنوان است که در سال 2011 با همکاری دو موزه مطرح مجارستانی يعني موزه هنرهای آسیای شرقی به نام «فرنتس هوپ» و موزه ديگري به نام « هنرهای کاربردی» كه در بوداپست قراردارد، برگزار شده است. این دو موزه شاخصترین آثار قاجاری موجود در عموم مجموعههای مجارستان اعم از دولتی و خصوصی را گرد هم آورده و نمایشگاه مفصلی ترتیب دادند که آثار آن در مجموعه حاضر به چاپ رسیده است. در این كتاب، علاوه بر نمایش و شرح آثار به نمایش درآمده در آن نمایشگاه، مقالات عالمانهای هم درباره انواع هنرهای قاجاری، از کتابآرایی و لاککاری گرفته تا عکاسی و عَلمسازی، بهقلم هنرپژوهان و ایرانشناسان قدیم و جدید مجارستانی وجود دارد. نماینده نسل قدیم مجارستانیهای متخصص هنر ایرانی - اسلامی «گِزا فهرواری» فقید است که سرآغاز کاتالوگ به قلم وزین او است. درمقابل، «ایوان سانتو» محقق جوان و مشتاق گروه ایرانشناسی دانشگاه «اْتووش لوراند» در بوداپست است که در کنار «بلا کِلنیی» سرموزهدار موزۀ فرنتس هوپ، مسئولیت سازماندهی نمایشگاه را برعهده داشته است. تعداد قابل توجهی از مقالات این کاتالوگ را خودِ سانتو نوشته است. واژهنامه تخصصي این کتاب، بهزعم من، یکی از نقاط بارز آن است، درمورد شيوه تدوین آن قدری توضیح دهید؟ تهیه واژهنامه پیشنهاد خود مؤسسهمتن بود. در تدوین این واژهنامه، ضمن استفاده از واژهنامههای مترجمان و لغتشناسان قبلی، تلاش کردهام گامی پیشتر نهم و نهتنها اصطلاحات جدیدی را معرفی کنم، بلکه معادلهای جاافتاده و بعضاً نهچندان درست و دقیق را در حد توان اصلاح کنم. وقتي ترجمه اين كتاب در سال 91 به من پيشنهاد شد، تجربهاي در زمينه ترجمه كتاب نداشتم، آن هم چنین کتابی که در نوع خود به نوعي ميتوان گفت كه يك دایرۀالمعارف بهشمار میآید. در این کتاب از عموم هنرهای قاجاری صحبت شده است، فقط بعضي از هنرها، مثل معماري، غایباند. طبیعتاً، بنده متخصص کلیه هنرهای قاجاری نبودم، فقط در فلزكاري اندک تخصصی داشتم و اصطلاحات فنیاش را میشناختم. اما در نقاشي، عکاسی، فرشبافی و ... اطلاعات تخصصی چندانی نداشتم؛ بنابراين، بخش عمدهای از فرآیند ترجمه این کتاب صرف تحقیقات و جستوجوهای اصطلاحشناختی شده است. هم تحقیقات کتابخانهای و هم پژوهشهای میدانی داشتهام و در بسیاری از موارد، برای یافتن معادلهای دقیق فارسی، با اهالی فن و متخصصان شاخههای مختلف علمی هنری، از دانشگاهیان گرفته تا استادکاران، گفتوگو کرده و نظر کارشناسانه آنان را جویا شدهام. به نظرم، در ترجمه بعضي از اصطلاحات هنری، به خصوص هنرهاي سنتي، مشکلات زيادي وجود دارد. وقتي دنبال اصطلاحات ميگشتيد، همیشه به نتیجه میرسیدید؟ همیشه نه. منتها بهاندازه دانش و تشخیصام سعی میکردم معادلهای قطعی و نهایی اصطلاحات را پیدا کنم؛ طوری که بعد از این نیازی به جستوجو و مداقه دوباره درباره آن اصطلاح به خصوص نباشد. مثلاً اصطلاح« نییللو» را در نظر بگیرید، واژه انگليسي«Niello»، اصطلاح تازهای نیست و حداقل در سه چهار لغتنامه هنری آمده است. معادلهایی که برای آن در نظر گرفتهاند، واژههايي مثل مینای سیاه، میناکاری سیاه و سیاهقلمکار بود. اعتماد به این معادلها و استفاده از آنها خطای عظیمی نیست؛ منتها، با بررسیهای عمیقتر و دقیقتر، به این نتیجه میرسیم که هیچکدام از این عبارتها حق مطلب را ادا نمیکنند. مینای سیاه از اساس، ربطی به نییللو ندارد؛ در ترکیبات نییللو شیشه و سنگهای شیشهای بهکار نمیرفته است. سیاهقلمکاری یا قلمزنیِ سیاهقلم هم فنی است، برای تزیین ظروف فولادی که در آن دوده را با روغن بَزرک ترکیب میکردند و روی نقوش کندهکاریشده میکشیدند. اما نییللو، ترکیب دوده و روغن هم نیست بلكه ماده سیاهرنگی است، متشکل از نقره، مس، سرب، گوگرد و فلزاتی از این دست که بيشتر در روی ظروف سیمین و زرین بهكارميرفته است. وقتی نقوش سیمینهها و زرینهها را برجستهکاری میکردند یا آنها را قلمزنی میکردند، پركننده تورفتگیهایی كه در بدنه ظروف ایجاد میشد، نییللو بود. من، بعد از جستوجوهای متعدد متوجه شدم که «ابوالقاسم کاشانی»، در اوایل قرن هشتم هجری، در رساله ارزشمند خود، «عرایس الجواهر و نفایس الاطایب»، از این ماده با عنوان «سیمِسوخته» يعني نقرهای که سوخته باشد، نام برده است. در سایر هنرها هم با این نوع اصطلاحات برخورد کردید؟ بله. در زمینه منسوجات و سفالینهها اصطلاحات مسئلهدار زيادي وجود داشت. مجارستانیها نوعی پارچه نفیس ایرانی را «kazul» مینامیدهاند؛ من، طی تحقیقات و پرسوجوهای زياد، متوجه شدم كه این اصطلاح مجارستانی نیست. پس برگردان یا نقل عینبهعین آن مشکلی را حل نمیکرد. نهایتاً، متوجه شدم مجارستانیها این واژه را از قزل و قزلباش ترکی گرفتهاند و يا شاید این نوع پارچه، پارچهاي محبوب و مورد استفاده قزلباشهای عصر صفوی بوده است. آیا واژهنامه این کاتالوگ میتواند مقدمه نوشتن لغتنامهای در این حوزهها باشد؟ اگر همه مترجمهای این حوزه واژهنامههای خودشان را در آخر کتابها قراردهند، کمکم زمینه آن فراهم میشود. تدوین واژهنامه و اضافه کردن آن به انتهای ترجمه، سنت نیکویی است که مزایای فراوانی دارد. اگر منِ مترجم واژهنامهام را در اختیار عموم قرار دهم، مترجمی که بعد از این با واژۀ «نییللو» مواجه میشود این راهِرفته را دوباره طی نمیکند و سریعتر به نتیجه میرسد. البته داخل پرانتز بگویم که یک روال ناصحیحی هم هست که معادل انگلیسی اصطلاحات تخصصی را در پانوشت متون میآورند. معنای پوشیده این کار، فارغ از نیت مترجم آن، این است که اگر هم معادل صحیحی بهکارنرفته است، اصل عبارت آمده است و خواننده در صورت عدم رضايت، خودش میتواند پی مطلب را بگیرد و معادل مورد نظرش را جایگزین کند. به نظرم این کار کفایت نمیکند و مترجم باید تمام قوای خود را برای جایگزینی اصطلاحات صحیح در ظرف زماني كه دارد به کار گیرد؛ حتی اگر در آن بازه، به صحت موردنظر نرسد. چه کتابهایی، از نظر زبانی و اصطلاحی، برای ترجمه این کتاب کار شما را هموار میکرد و لازم نبود در آن زمینهها کنکاش زیادی انجام دهید؟ در ترجمه این متن، کمابیش از اغلب لغتنامههای تخصصی صنایع سنتی بهره بردهام، اما تأثیرگذارترین اینها منبعی بود که درزمینۀ سلاحها و زرهها وجود داشت. برای پیداکردن اصطلاحات این شاخه از صنایع قدیم ایرانی از «لغتنامه سلاح و زره ایرانی» تألیف «منوچهر مشتاق خراسانی»، بارها و بارها استفاده کردهام. خراسانی، اغلب رسالههای گوهرشناسی و کانیشناسی قدیم را مطالعه کرده و اصطلاحات آنها را درآورده است. به برکت وجود چنین لغتنامه ارزشمندی، بخش سلاحها و زرههای این کاتالوگ، از نظر کاربرد اصطلاحات فارسی و بومی، محکمتر از باقی فصول و بخشهای آن است. در چه مواردی به منابع مراجعه میکردید؟ به سه بهانه باید به متون دیگر رجوع میکردم، یکی از آنها وجود نقلقولهای فارسی در متن بود که باید عیناش را میآوردم. به این سبب، به سفرنامههای ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه مراجعه میکردم و خاطرات رجال قاجار را میخواندم و عین جملات و عبارات متون آنها را نقل میکردم. مورد بعدی، جستوجوی اصل و ریشه اصطلاحات فنی بود که براي اين منظور باید از منابع مکتوب قدیمی مانند همان رساله کاشانی استفاده میکردم. سومین بهانه، رجوع به منابع و مواردی بود که به دليل تشكيك در صحت و سقم متن اصلی بايد انجام ميگرفت و یا به صورت اتفاقی غلطی در آن مییافتم كه باید با رجوع به منابع متعدد درستی یا نادرستی مطالب را امتحان میکردم. نمونههایی از اشتباهاتی که در فرايند ترجمه اين كتاب، با آنها برخورد کردید را برای ما بازگو میکنید؟ بله. به عنوان مثال، در بخش فرشبافی، تصویر یکی از فرشهای دوره قاجار را ذیل عنوان خمسه منتشر کردهاند و مدعی شدهاند که این تصویر قبل از 2011، يعني تاريخ انتشار اثري كه در مورد ترجمهاش صحبت ميكنيم، منتشر نشده است. بنده، زماني كه در پی آشنایی با اصطلاحات تخصصی فرشبافی در کتاب «شاهکارهای فرشبافی فارس» بودم، اتفاقی با تصویر همین فرش مواجه شد و متوجه شدم که «سیروس پرهام» در سال 1375، يعني مدتها قبل از مجموعه مجارستانیها، تصویر این فرش را -البته ذیل عنوان مهارلو- منتشر کرده است. یکی دیگر از مواردی که با آن روبهرو شدم، در بخش عکاسی بود. نویسنده، به نقل از «ایرج افشار» خاطرهای از «ژول ریشار» آورده بود که در آن این عکاس فرانسوی اولین بار خدمت ناصرالدین میرزا رسیده و عکس او را انداخته بود. ایرج افشار، داخل قلاب، توضیحی در مورد محل استقرار ناصرالدین میرزا به متن خاطره ریشارخان اضافه کرده است که نویسنده مجاری هم آن را به همان صورت آورده است. باوجوداین، «یحیی ذکا» در «تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران» افزوده ایرج افشار و توضیح او را نادرست دانسته و آن را نمیپذیرد. در پایان اگر نكته ديگري هست، بفرمایید. دوست دارم در اینجا از آقایان علیرضا اسماعیلی و مهدی مقیسه، مدیرعامل و سرویراستار وقت مؤسسه متن، نامی ببرم و از ایشان بابت اعتمادی که به من کردند و ترجمه این كتاب را به بنده واگذار کردند، سپاسگزاری کنم. امیدوارم توانسته باشم، جواب این اعتماد را بدهم. همچنین از همه دوستان و متخصصان عزیز و پرحوصلهای که در ترجمه این متن کمکام کردهاند، تشکر و قدردانی ویژه میکنم. بنده، برحسب وظیفه، نام ایشان را در متن ترجمه آوردهام. درآخر، از شما و دوستانتان در روابط عمومی فرهنگستانهنر هم تشکر میکنم که این فرصت مغتنم را در اختیار بنده گذاشتهاید. براي اطلاع از اخبار فرهنگستان هنر به كانال ما در تلگرام بپيونديد: https://telegram.me/artacademy |
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر: | |