در نشست «سیاستهای معماری و شهرسازی در ایران و مسئله فرهنگ» مطرح شد:
چالش سیطره کمّیت در ضوابط و قوانین شهری
|
ششمین نشست از سلسله گفتوگوهای راهبردی فرهنگستان هنر با سخنرانی سیدمحمد بهشتیشیرازی برگزار شد.
ششمین نشست از سلسله گفتوگوهای راهبردی فرهنگستان هنر با سخنرانی سیدمحمد بهشتیشیرازی برگزار شد. به گزارش روابطعمومی فرهنگستان هنر، ششمین نشست از سلسله گفتوگوهای راهبردی فرهنگستان هنر با عنوان «سیاستهای معماری و شهرسازی در ایران و مسئله فرهنگ» با سخنرانی سیدمحمد بهشتیشیرازی، عضو پیوسته فرهنگستان هنر، روز سهشنبه، 20 مهر 1400، بهصورت مجازی و برخط برگزار شد. در این نشست که با حضور بهمن نامورمطلق، رئیس فرهنگستان هنر، علیرضا اسماعیلی دبیر فرهنگستان، و تنی چند از مدیران و اعضای هیئتعلمی فرهنگستان و همچنین مشارکت مجازی جمعی از پژوهشگران و علاقهمندان مباحث معماری برگزار شد، سیدمحمد بهشتی شیرازی، سه ساحت یا سه گونه تلقی از فرهنگ بهویژه در نسبت با معماری و شهرسازی را برشمرد و توضیحاتی در این خصوص ارائه کرد. رئیس گروه تخصصی معماری و شهرسازی ساحت اول فرهنگ را «ساحتِ بخشی» نامگذاری کرد، بدین معنی که فرهنگ بهمثابه یک بخش در نظام برنامهریزی کشور دیده شده است. او در تبیین این ساحت گفت: ساحتِ بخشی مربوط به مقولههایی است که در وزارت ارشاد موضوعیت مییابد و یونسکو هم از آنها بهعنوان اقلام فرهنگی نام میبرد، مانند سینما و موسیقی و دیگر هنرها. یکی از این اقلام نیز معماری است بهمثابه هنر و نه ساختوساز و مصالح ساختمانی. او گفت: باید ببینیم سیاستگذاریهای عرصه معماری و شهرسازی، به این معنا و مفهوم از فرهنگ، یعنی جنبه هنرِی معماری، چقدر توجه داشته و اصولاً چه نسبتی با آن برقرار کرده است. او احوالات فرهنگی جامعه را ساحت دوم فرهنگ برشمرد و از آن بهعنوان «ساحتِ بینبخشی» نام برد و گفت: مراکزی مانند شورای فرهنگ عمومی کشور که حوزه مسئولیتش مسائل فرهنگیاجتماعی است نیز با مقوله معماری و شهرسازی نسبت پیدا میکنند، بدین معنی که در معماری به شخصیت هم باید توجه کرد. بهشتی افزود: بهعنوان مثال تا دهه 1330 یک خاندان در یک واحد مسکونی زندگی میکرد، ولی الان یک خانواده زندگی میکند. یعنی سبک زندگی خاندانی یک کیفیت از معماری را اقتضا میکرد و سبک زندگی یک خانواده اقتضائات دیگری دارد که معماری و شهرسازی باید به این موضوعاتْ حساس و همچنین منعطف باشد. او ساحت سوم فرهنگ را «ساحتِ فرابخشی» نامید و موضوع آن را به کیستی و کجایی جامعه و سرزمین نسبت داد و فرهنگ را در این مرتبه، دانایی حاصل از تعامل تاریخی انسان با محیط معرفی کرد و گفت: این دانایی به مفهوم وجودی، در واقع، کیستی جامعه را تشکیل میدهد. او در همین زمینه افزود: این مرتبه از ساحت فرابخشی فرهنگ کیفیتی از فرهنگ است که مانند احوالات جامعه خیلی دچار تغییر و تحول نمیشود. بهعنوان مثال، شهر تهران 10هزار سال پیش دشتی با گسلهایی خطرناک در دامنه کوه البرز بوده و هفت دره داشته که میتوانستند سیل پدید بیاورند. تهران الان هم همین مشخصات را دارد و 10هزار سال بعد هم با تغییرات خیلی جزئی همین مختصات را خواهد داشت. رئیس گروه تخصصی معماری و شهرسازی فرهنگستان هنر خسارتهای سنگینی را که کشور از بلایای طبیعی متحمل شده نتیجه بیتوجهی به این ساحتها در سیاستگذاریها دانست و با اشاره به سیل سال 1398 که چندین استان را درگیر خود کرده بود خاطرنشان کرد: در همان سیل ویرانگر، هیچ اتفاقی برای تمام محوطههای تاریخیای که عمری بیشتر از هفتاد سال داشتند نیفتاد. هر آنچه را که سیل خراب کرد در هفتاد سال اخیر ساخته شده بود. و این حاصل بیاعتنایی سیاستهای ما به ساحتِ فرابخشی فرهنگ است. او از سرزمین ایران به سرزمین بیقرار تعبیر و خاطرنشان کرد: ما باید طرز زیستن در این سرزمین را بدانیم؛ سرزمینی که وقوع سیل و زلزله و طوفان و ریزگرد و ... در آن امری غیرعادی و غیرمتعارف نیست، پس باید آمادگی مواجهه با وقایع طبیعی را داشته باشیم؛ چنانکه تا هفتاد سال گذشته این آمادگی را داشتیم. اگر میخواستیم ساختمانی بسازیم، محلی را انتخاب میکردیم که از تهدید سیل مصون باشد. بهشتی در همین زمینه افزود: ما وقتی به دانش گذشتگانمان مراجعه کردیم، دیدیم که آنها به راههایی دست پیدا کرده بودند که این حوادث را با آن پیشبینی میکردند. حدود پانصد سال قبل، در اواخر دوره تیموری، کتابی به نام ارشاد الزراعه (به معنای راهنمای کشاورزی) نوشته شده که راجع به موضوعات مختلف کشاورزی بحث میکند. این کتاب، با توجه به اینکه در کشور ما بخش قابلتوجهی از کِشتها به شکل دیم بوده، پیشبینی میکند که در آینده وضعیت آبوهوایی چطور خواهد بود. در این کتاب، محاسباتی (که خیلی هم پیچیده نیست) وجود دارد که اگر محاسبات امروز ما بر اساس آنها بود، وقوع سیل در سال 1398 قابلپیشبینی بود. این را مقایسه کنید با علم هواشناسی امروز که با تمام پیشرفتهایش مدت کوتاهی را میتواند پیشبینی کند. او در انتهای مباحث مربوط به ساحتِ فرابخشی فرهنگ، کارنامه سیاستگذاری حوزه معماری و شهرسازی کشور در هفتاد سال اخیر را قابلقبول ندانست و آن را توسعه در تاریکی خواند. عضو پیوسته فرهنگستان هنر در ادامه سخنان خود به اقتضائات مربوط به ساحتِ میانبخشی فرهنگ که به احوالات جامعه مربوط میشود اشاره کرد و گفت: از اواسط دهه 1340، به دلیل مهاجرتهای وسیعی که از روستاها به شهرها صورت گرفت، جمعیت شهرها افزایش پیدا کرد. در مباحث جامعهشناسی به این موضوعات از منظر کمّی بسیار پرداخته شده ولی از منظر کیفی یکی از آثار این مهاجرتها فروپاشی اجتماعی در جامعه شهری بود. وقتی به سابقه شهرنشینی قبل از سال 1342 مراجعه کنیم، مشاهده میکنیم شهر از واحدهایی به نام محله تشکیل شده و این محله یک ساختار اجتماعی مرکّب دارد، یعنی در یک محله، از عالِم و دانشمند گرفته تا بقال و کفترباز، همه قشر، زندگی میکردند ولی از سال 1342 این ساختار فروپاشید و محلاتی جدید پدید آمد که یک قشر اجتماعی خاص در آن سکونت داشتند، یعنی جامعه شهری متلاشی شد که از آن به بحران مدنیت یاد میکنند. او با اشاره به اینکه 30درصد جمعیت ایران در سال 1340 شهرنشین بودند و این رقم در سال 1350 به 50درصد رسید، فقر و بیسوادی و بیبهرهبودن از فرهنگِ شهرنشینی را از ویژگیهای این مهاجران بیان کرد و گفت: به همین علت، شهرها دارای متنی با سابقه مدنیت و حاشیهای بسیار تنومند شدند و یکی از آثار این ناتوازنی این بود که زندگی از داخل شهرها به داخل پلاکهای ساختمانی پناه بُرد. او در تشریح این مطلب گفت: در این حالت، در شهر زندگی وجود ندارد و زندهبودن موضوعیت پیدا میکند، رفتوآمد موضوعیت پیدا میکند. مثلاً در شهرها چیزی به اسم خیابان وجود دارد. در اصفهان خیابانی هست به اسم «چهابارغ». اگر کسی میگفت میروم چهارباغ، ما میفهمیدیم که برای تفرج و تفریح به آنجا میرود. چهارباغ معبرش نبوده، خودش مقصد بوده است. درست است که چهارباغ اسم یک خیابان است، ولی خودش مقصد است. ولی اگر الان بگوید میروم بزرگراه مدرس، میگوییم کجا میخواهی بروی؟! مدرس که مقصد نیست! در واقع، خیابانها به مَعبر و جاده مبدل شده و میدانها به فلکه و کارکردشان فقط بازکردن گره ترافیکی یک محل شده، ولی در قدیم کارکرد میدانها بسیار فراوان بود. سیدمحمد بهشتیشیرازی سیاستگذاریهای نهادهای مسئول در حوزه معماری و شهرسازی را فقط معطوف به کمّیت ساختوساز و توسعه شهری بیان کرد و گفت: سیطره کمّیت در ضوابط و قوانین عملاً فضایی برای عرض اندام کیفیت باقی نگذاشته است. او در پایان سخنان خود، بحران مدنیت را علت و ریشه این مشکلات دانست و خاطرنشان کرد: از آغاز دهه 1380 شاهد فروکشکردن بحران مدنیت هستیم و جامعه متقاضی کیفیت شده است. او گفت: تقریباً از دهه 1380 به بعد، ساختمانی مشاهده نمیکنید که نما نداشته باشد چراکه دیگر شهر دیده و حتی شنیده میشود، یعنی بهرغم قوانین و مقررات و ضوابطی که هنوز محصول سیطره کمّیت است، شاهد تقاضای کیفیت هستیم و کیفیت متقاضی پیدا کرده است. امروزه شما اگر به بنگاههای معاملات مِلکی بروید، از محسنات خانهای که معرفی میکند این است که فلان جایزه معماری را گرفته یا معمارش فلان شخص معروف است. در واقع، چون شما خریدار کیفیت هستید، او هم کیفیت را به شما میفروشد و این نوید خوبی در این حوزه است و ما باید در سیاستگذاریهایمان، با محوریت کیفیت، تجدیدنظر اساسی کنیم. این نشست مجازی با پرسش و پاسخ همراهانِ برخط پایان یافت.
|
|
|
|
|
زمان انتشار: شنبه ٢٤ مهر ١٤٠٠ - ٠٨:٠٠ | نسخه چاپي