• چهارشنبه ١٤ آذر ١٤٠٣
  • En

آرم فرهنگستان هنر
اخبار > عنصر اصلی و بازوی محرک هنرمندان عرصه تجسمی، باور به دفاع از ارزش‌ها بود


در گفت‌وگو با حبیب‌الله صادقی، عضو پیوسته فرهنگستان هنر:
عنصر اصلی و بازوی محرک هنرمندان عرصه تجسمی، باور به دفاع از ارزش‌ها بود

 

حبیب‌الله صادقی، عضو پیوسته فرهنگستان هنر، به مناسبت هفته دفاع مقّدس درباره هنر این دوران گفت: هنرمندان انقلاب اسلامی، همگام با فنون روزآمد و همسو با اتفاقات جلو می‌رفتند؛ هم‌راستا با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن. باید دانست که عنصر اصلی و بازوی محرک هنرمندان عرصه تجسمی، باور به دفاع از ارزش‌ها بود؛ دفاع مقدّس.

حبیب‌الله صادقی، عضو پیوسته فرهنگستان هنر، به مناسبت هفته دفاع مقّدس درباره هنر این دوران گفت: هنرمندان انقلاب اسلامی، همگام با فنون روزآمد و همسو با اتفاقات جلو می‌رفتند؛ هم‌راستا با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن. باید دانست که عنصر اصلی و بازوی محرک هنرمندان عرصه تجسمی، باور به دفاع از ارزش‌ها بود؛ دفاع مقدّس.

به گزارش روابط‌عمومی فرهنگستان هنر، حبیب‌الله صادقی، چهره‌ نام‌آشنای عرصه هنرهای تجسمی کشور با ذکر این نکته که هنر انقلاب اسلامی و مسائل پیرامون آن و همچنین، تداوم شکل تکوینی‌ این هنر در دوران دفاع مقدّس، نیاز به بحثی مفصّل دارد، باب سخن را این‌گونه آغاز کرد: به‌طور کلی اگر بخواهیم پیشینه و گذشته هنر انقلابی در دنیا را تعریف کنیم و به‌نوعی به نمادشناسی و نشانه‌شناسی آن بپردازیم تا احساسی آهنگین و درست داشته باشد، باید تاریخ جنگ‌ها و نبردهای رخ‌داده در جهان را مرور کنیم. با مرور این تاریخ و سیری در تاریخ تمدن بشری، ازجمله تاریخ تمدن ویل دورانت، می‌توانیم به‌وضوح ببینیم که در هر دوره‌ای، انسان‌ها به خاک، باورها، اقلیم و فرهنگ یکدیگر تجاوزهایی کرده‌اند و این، تلاشی برای ازبین‌بردن فرهنگ دیگری و جایگزین‌کردن فرهنگ خود به جای آن بوده است. اگر بخواهیم ریشه‌ها را بررسی کنیم، دست‌کم باید اتفاقاتی را که در یکصد سال پیش تا قبل از اواخر دوره رمانتیسیسم و ظهور مکاتبی دیگر چون اکسپرسیونیسم رقم خورده، مطالعه کنیم.

رئیس گروه هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر، به روایت هنرمندان از قهرمانان و اسطوره‌ها و روایات تاریخی اشاره کرد و توضیح داد: با مطالعه اتفاقات مهمی که در تاریخ جای گرفته‌اند، متوجه خواهیم شد که قهرمانان و اساطیر و روایات، از میان مردم برمی‌خیزند و تصاویری که هنرمندان روایت می‌کنند و آنها را سمت‌وسو می‌دهند، همه نشأت‌گرفته از همین وقایع مهمی است که در خود تاریخ است و نه در افسانه‌ها؛ اتفاق‌هایی نظیر جنگ دوم جهانی و پیدایش نهضت‌های منشعب از آن؛ نبرد ژاپن و آمریکا که داستان تلخ و دردناک ناکازاکی و هیروشیما را رقم می‌زند؛ جنگ چندساله‌ای که آمریکا علیه مردم ویتنام صورت داد؛ و دیگر نهضت‌های آزادی‌بخش تاریخ.

صادقی ادامه داد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز مردم عزیز ما طعم شیرین لحظات شادمانی و پیروزی خود را نچشیده بودند که رفتارهایی شیطنت‌آمیز علیه ملت ما صورت گرفت و نسل جوانی را که هنوز با اسلحه و ادوات جنگی و با مسائل نظامی آشنا نبود برآن داشت تا با دست‌های خالی، از مرزها و جغرافیای فرهنگی خود دفاع کنند. این غیرت در همه جای ایران برانگیخته شد. هنرمندان انقلاب اسلامی، همگام با فنون روزآمد و همسو با اتفاقات جلو می‌رفتند؛ هم‌راستا با انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن. باید دانست که عنصر اصلی و بازوی محرک هنرمندان عرصه تجسمی، باور به دفاع از ارزش‌ها بود؛ دفاع مقدّس.

صادقی با اشاره به اثری از آثارش که در دوسالانه جهان اسلام در معرض دید مخاطبان قرار گرفت، گفت: من در این دوسالانه به‌عنوان دبیر حضور داشتم و موضوعم مانند همیشه، جهان اسلام و مسلمانان جهان بود؛ مردمی که از سرزمین‌هایشان با دست‌های خالی محافظت کردند. در تابلوی «مرثیه‌ای دیگر»، یک فلسطینی را در موزه دل‌پرادو در حال دیدنِ تابلویی از فرانسیسکو گویا، نقاشی اسپانیایی، نشان دادم؛ با این مفهوم که یک مرد فلسطینی که شاخه‌گلی در دست دارد و در پشتش جای گلوله است، همچون سفیر صلح، با بدن زخمی به تعزیت مردمی رفته است که آنها را نمی‌بیند؛ به احترام مردمی رفته است که نمادین‌اند و دویست سال پیش‌تر کشته شده‌اند. قهرمان من تپانچه ندارد، بلکه در دستش گل دارد. من به‌عنوان یکی از هنرمندان نسل انقلاب، سعی کرده‌ام همواره به‌صورت جستارگرایانه، نمادشناسانه و نشانه‌شناسانه به اتفاقات پیرامونم نگاه کنم و با یافتن زبانی روزآمد، کار کنم.

این هنرمند حوزه تجسمی با تأکید بر این مهم که نقاشی مهم‌ترین موضوع کاری‌اش بوده و همواره سعی کرده است تا روایات و اتفاقات پیرامون را به‌صورت معاصر و مؤثر نشان دهد و به تصویر درآورد، گفت: من به‌عنوان یک کاریکاتوریست، همه امکانات را در اختیار نداشتم. خودم برای خودم امکانات ایجاد می‌کردم. مرتب اخبار را رصد می‌کردم تا بتوانم خبری به‌روز و کلیدی پیدا کنم و پس از به تصویر درآوردنش در قالب کاریکاتور، آن را ابتدای هر روز به روزنامه برسانم تا رأس ساعت 8 چاپ شود. عنوان یکی از نمایشگاه‌های من را، «توپخانه‌ای که بی‌امان شلیک می‌کند» گذاشته بودند. من هر روز صبح خودم را موظف می‌دانستم تا از اخبار، کاریکاتوری تبیینی و تحلیلی ارائه دهم.

عضو پیوسته فرهنگستان هنر گفت: من به‌عنوان مثالی از هنرمندان نسل انقلاب، در کنار تابلوهایی که کار می‌کردم، مطالعه هم می‌کردم. همزمان با پوسترهایی که می‌کشیدم، از همراهی با مردم غافل نمی‌شدم. جریانات مختلفی که در گذر این زمان درک کردیم، کم نبود. خطراتی که ما هنرمندان با آنها مواجه می‌شدیم کم نبود. اما من و دیگر هنرمندان، کارمان را می‌کردیم. چون می‌دانستیم که ما، به‌نحوی جزئی از راویان سطرهای مهم انقلاب اسلامی هستیم. در آن زمان‌های حساس، من در نشریات مختلف پوستر کار می‌کردم، درس می‌دادم و همزمان نقاشی هم می‌کردم.

صادقی به توصیف اتفاقات پیرامون دفاع مقدّس پرداخت و با این کلیدواژه ادامه داد: آن زمان چهل نفر بودند و 16 ماسک. آدم‌های تابلوهای من از آسمان نیامده‌اند، اما آسمانی‌اند. من سعی کرده‌ام در آثارم آن دلیری، آن سلحشوری و آن دفاع مقدّس را که دفاعی خویشتن‌دار و آرمان‌خو بود، به تصویر دربیاورم.

این نقاش نام‌آشنا، از دلیل کشیدن تابلوی «وه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم» و خاطره حضورش در جبهه این‌چنین گفت: روزی کارت شناسایی و پلاک دوستم در آب می‌افتد و زمانی که به او گفتم که خم شود و آنها را بردارد، در جواب من گفت: «ما نیامده‌ایم که شناخته شویم.» حقیقتاً رفتار انقلاب ما عاشقانه و شاعرانه بود. خیلی از بچه‌های ما رفتند و در جنگ عکس‌هایشان را پاره کردند تا کارت شناسایی نداشته باشند. باور من این است که این همه شهید گمنام، از همین ایثار سر برافراشته است. اندیشه‌ من و باورهای آسمانی من، مردم من‌اند؛ مردمی که دلیرانه برای دفاع رفتند. اینها برای گرفتن درجه و مدال نرفتند، بلکه قطره‌های خونشان را فدای باورشان کردند. اینها یارانی‌اند که من عاشقشانم و پای آنها را می‌بوسم. در مدح همین سلحشوران بی‌ادعا، تابلویی کشیدم با نام «وه چه بی‌نام و نشان که منم».

صادقی درباره دیگر آثار در زمینه دفاع مقدّس ادامه داد: تابلویی دیگر دارم با نام «غریبه». در این اثر، آدمی را به تصویر کشیده‌ام که در خانه خود، در حال تماشای تشییع تابوت‌های شهداست و در حال دیدنِ مادرهایی است که فرزندانشان را بدرقه می‌کنند. این آدم برای من غریبه است. در کل برای جامعه غریبه است. تابلوی «بدرقه» را برای ستایش مادری کشیدم که چهار فرزند خود را، و در واقع همه هستی‌اش را، بدرقه می‌کند.

من در این دوران مهم زندگی، باورها و سلحشوری مردم را نقاشی کردم؛ مردمی که در راه خدا عمل کرده‌اند. این موضوعات ارزشمند را نسل من نقاشی کرده‌ است، فیلم‌سازان زمان من ساخته‌اند و شاعران نسل من به قلم آورده‌اند؛ شاعرانی بزرگ همچون قیصر امین‌پور، حسن حسینی و... . بزرگی انقلاب اسلامی را می‌توان در ایستادگی با دست‌های خالی در مقابل دشمنِ تادندان‌مُسلّح دید. باید تأکید کرد که پیروزی ما، در استفاده از جنگ‌افزار نیست، پیروزی ما در گِرو باورهای ما و نمادشناسی آن است.

این مدرس دانشگاه درباره اهمیت زمان در آثار هنر انقلاب اسلامی این‌چنین گفت: دیر یا زود بودن خَلق اثر مهم نیست. به قول شاعر: «مرا کیفیت چشم تو کافی است». این مهم است که با این چشم‌ها چه چیزی را دیدی؟ با چشم سَر می‌بینی و یا با چشم سِر؟ قوه‌ طبیعه چشم سَر این است که ببیند. اما چشم سِر، درون‌بین و نمادشناس است. نسل هنرمند انقلاب، نمادها و نهادها را دیده است و بر آن اساس است که گزاره‌ها و اِنگاشت‌هایی جدید پیدا کرده است. هنرمند انقلاب در پی این نبود که بخواهد خود را اثبات کند و به رخ بکشد و یا از جامعه طلبکار باشد. هنرمند انقلاب خود را موظف می‌دید که دلیری و فداکاری و سلحشوری مردمش را به تصویر درآورد.

او در همین زمینه تأکید کرد: من خاک پای این ملتم که در راه خدا، بهترین‌هایشان را هدیه کردند. من تمام آن چیزی را که به عنوان هنرمند، از عهده‌‎ام برمی‌آید، مخلصانه در راه خدا می‌گذارم؛ إن‌شاءالله که خدا قبول کند!

رئیس گروه تخصصی هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر ادامه داد: کسی از من پرسید «بهترین تابلویت کدام است؟» گفتم آنکه هنوز نکشیده‌ام. و آن تابلو، تابلوی سردار سلیمانی است. این آدم برای من بسیار ستودنی است. من عاشق این مَردم. روایت هنر انقلاب را باید از روز نخستش تا الان نقل کنند. این هشت سال دفاع مقدّس را نباید مجرد دید، پیروزی انقلاب اسلامی را نباید مجرد دید، تمام این چهار دهه‌ را باید با هم بررسی کرد. هنر انقلاب اسلامی، همچنان در حال زایش است. من هنوز بسیاری از زوایای مختلف انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس را یادداشت می‌کنم و روی آن کار می‌کنم. یکی از این زوایا، در تابلوی سردار سلیمانی تجلی پیدا کرده است که قصد دارم آن را بکشم.

حبیب‌الله صادقی در انتهای سخنش، گلایه‌ای نیز از پژوهشگران این حوزه داشت و اذعان کرد: ما به پژوهشگرانی نیازمندیم که تمامی آثار را بررسی کنند و بسنجند و از لحاظ نمادشناسی و تاریخ‌شناسی طبقه‌بندی و تحلیل کنند تا ارزش واقعی این آثار پدید آید. متأسفانه ما در پژوهش‌های صورت‌گرفته، تسلسل نداریم. کتاب‌هایی که تاکنون در این زمینه نوشته شده است و پژوهش‌هایی که درباره هنر انقلاب اسلامی انجام گرفته است، تاریخ‌نگاری و نمادشناسی نشده است و در آن، پژوهشی جدی وجود ندارد.

*تصویر این خبر مربوط به اثر نقاشی «یالثارات‌الحسین(ع)» اثر استاد حبیب‌الله صادقی است.

 
 
 

زمان انتشار: دوشنبه ٣١ شهريور ١٣٩٩ - ١٢:٠٣ | نسخه چاپي

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




اخبار
;