«شعر آقاي معلم شعر ذوقي نيست كه براي مردم شعر بگويد و همه اشعار او را درك كنند، بنيان شعر معلم تفكر و تعقل است، او براي شاعران شعر ميگويد، به عبارتي معلم شاعر شاعران است.» اين ها سخنان يوسفعلي ميرشكاك بود كه در نشست نقد و بررسي كتاب گزيده اشعار استاد معلم اظهار داشت. «شعر آقاي معلم شعر ذوقي نيست كه براي مردم شعر بگويد و همه اشعار او را درك كنند، بنيان شعر معلم تفكر و تعقل است، او براي شاعران شعر ميگويد، به عبارتي معلم شاعر شاعران است.» اين ها سخنان يوسفعلي ميرشكاك بود كه در نشست نقد و بررسي كتاب گزيده اشعار استاد معلم اظهار داشت.
به گزارش روابط عمومي فرهنگستان هنر، سومين نشست تخصصي «عصر اثر» به موضوع گزيده اشعار استاد «محمدعلي معلم دامغاني»، رييس فرهنگستان هنر كه به كوشش محمدکاظم کاظمي، ابوطالب مظفري و محمد نوراللّهي جمعآوري شده است، اختصاص داشت. اين نشست كه محفلي از شاعران و شخصيتهاي ادبي و هنري كشور بود، عصر دوشنبه هجدهم اسفندماه به كوشش موسسه فرهنگي - هنري شهرستان ادب در سالن ابنسيناي كانون اسلامي انصار برگزار شد. «يوسفعلي ميرشكاك» شاعر بزرگ و گرانقدر كشورمان كه نخستين سخنران اين نشست بود، به نام خداوند جان و خرد سخن آغاز كرد و ضمن ابراز خوشنودي از ديدار مجدد علي معلم، وي را پهلوان خطاب كرد و اظهار داشت: بسيار خوشنودم كه علي معلم پهلوان را امسال براي دومين بار در چنين محفلي ميبينم و بدون مقدمه درباره كتاب گزيده اشعاري كه دوستان آن را جمعآوري كردند، بگويم كه با مطالبي كه در ارتباط به اشعار آقاي معلم آمده، هيچ موافقتي ندارم. وي سپس به اين بيت شعر كه: کنگره ويران کنيد از منجنيق / تا رود فرق از ميان اين فريق اشاره كرد و افزود: به عنوان نمونه اين قصيده را به خاقاني نسبت دادهاند كه از اشتباهات جزيي آن است ولي بايد به اين نكته اشاره كنم كه اگر تاريخ ما به پايان رسيده باشد و ما در پايان تاريخ قرار داشته باشيم، معلم آخرين بزرگتري است كه ما در تاريخ داريم. ميرشكاك معلم را شاعر شاعران ناميد و ادامه داد: شعر آقاي معلم شعر ذوقي نيست كه براي مردم شعر بگويد و همه اشعار او را درك كنند، بنيان شعر معلم تفكر و تعقل است، او براي شاعران شعر ميگويد، به عبارتي معلم شاعر شاعران است. آقاي معلم مانند «بيدل» از بزرگترين شاعراني است كه بايد در سايهاش نشست و مشق شاعري كرد و به اشعارش گوش جان سپرد و چيزهاي ديگر آموخت. نويسنده كتاب «نيستانگاري و شعر معاصر» اساس شعر را به عنوان كلام مخيل نادرست شمرد و تصريح كرد: آقاي معلم جزو موارد نقض اين مسئله است كه اساس آن از غرب به ايران آمده و ريشه ارسطويي دارد و خيال و كلام مخيل را بنيان شعر ميدانند؛ چون همه بزرگان ما اهل تفكرند و معلم را اشعارش معلم كرده و باز هم بايد بگويم كه ايشون بعد از بيدل بزرگترين شاعر ماست با اين تفاوت كه آدم ديگري مانند علامه «اقبال» هم در اين ميان بوده كه به گفته دكتر رضا داوري هنگامي كه با او به به زبان فارسي صحبت ميكردند نميتوانست فارسي صحبت كند و ناگزير به زبان فرانسه صحبت ميكردند و فقط هنگام شاعري به زبان فارسي شعر ميگفت، ميتوانست بخواند ولي صحبت نميكرد. ميرشكاك يادآور شد: آقاي معلم در هيچكدام از مثنويهايش براي آنكه مفهوم را برساند، هيچگاه شان صوري و لفظي شعر را نميشكند و حواسش به جنس و لفظ هم هست و آن را قرباني انديشه نميكند. در مثنوي مولانا و عطار هرجا شعر ياري كرد، ياري كرد وگرنه به معنا ميپردازند. اما بعد از بيدل، معلم اولين شخصي است كه اين نكته را در نظر دارد. وي به قالب شعر استاد معلم اشاره كرد و ادامه داد: هرچند معلم اشعاري در قالب غزل دارد اما اگر او ميخواست حرفايش را در غزل بگنجاند، فضاي غزل اجمالي تر از آن بوده كه انديشه معلم را تاب بياورد. اي كاش ميشد آقاي معلم را بيرون از دايره اجمال بيرون كشيد اما به دليل ذات وزن و نميتوان فراتر از القاي اصول باشد. وي سپس به خوانش ابياتي چند از استاد معلم بدين شرح پرداخت : قحط آب است تو از آب چه ميداني هان / از گدار و تک و پاياب چه مي داني هان قحط آب است تو از قحط چه مي فهمي هيچ/ از تموز و عطش رهط چه مي فهمي هيچ گرنه بر مرکب سودا و جنون خواهي رفت / قحط آب است در اين باديه چون خواهي رفت هله منشين که سواران تف اينسان رفتند / تا پديد است يلان صف به صف اينسان رفتند درد دين را نه به ما سيل هرات آورده است/ اين علم را عطش شط فرات آورده است ... ميرشكاك با ذكر اين ابيات يادآور شد: بررسي و تحليل اشعار معلم را بسيار دشوار است، چغرافياي فكر او مانند پازلي است كه تكه تكه در اشعارش آمده و به سختي ميشود آن را تحليل كرد. بخشهايي از اين شعر نيز بسيار حيرت انگيز است و شاعر بايد همه اين تفكرات را از مغز به دل و از دل به زبان بياورد يعني بايد خرد، عاطفه و گفتار شاعر جمع شود و جان بيني و جهان بيني توام داشته باشد تا بتواند چنين اشعاري بسرايد. نويسنده كتاب «نوشتن در اوج بحران» به مثنويهاي سيد عباس معارف شاگرد استاد فرديد اشاره كرد و خاطر نشان كرد: مثنوي ايشان شعر نيست، بلكه قالب زده و حرفها را به نظم درآورده و نزديك به نظم كتاب «گلشن راز» شيخ شبستري است با اين تفاوت كه چون اشعار شبستري از دل برآمده قالب شعري به خود گرفته است. وي با نقد برخي از شاعران روزگار ادامه داد: اهل تصوف روزگار خودمان، مضامين را به نظم درآوردند و فكر ميكنند كاري كردند. برخي ميانديشند كه شعر لفظ است و درگير موضعگيرهاي سياسي و اجتماعي ميشوند اما آقاي معلم هيچگاه از ساحت اجمال خارج نميشود. اين هنرمند شاعر يادآور شد: مشكل ما اين است كه هيچگاه شاعران نتوانستند صورت و معنا را همراه باهم داشته باشند آنجا كه صورت است و معنا نيست و آنجا كه معنا است صورتي نمي بينيم. اما در اشعار آقاي معلم اينگونه نيست. او از منظري به مسايل ميانديشد كه نا اميد نيست، ولي هيچگاه تفكر بيهوده و خود فريبي ندارد. ميرشكاك به مضامين سرودههاي معلم در قالب ترانه اشاره كرد و اظهار داشت: حتي در ترانههاي آقاي معلم هم هيچ عشق مجازي نميبينيم، من با ايشان قريب 35 سالي است كه دوست هستم ولي نميخوام از اخلاقيات وي صحبت كنم و فكر ميكنم بايد 5 يا 6 قرن بگذرد تا فارغ از مناصب و مسايل سياسي و اجتماعي و بدور از آشوبهاي كودكانه بتوانيم اشعار ايشان را به واقع تحليل كنيم تا حقايق آشكار شود و شان هنري و ادبي وي مورد تحليل قرار گيرد. وي به نقد آشكار از به كار بردن واژههاي بيگانه در عصر كنوني با بهكار گيري تكنولوژهاي نوين پرداخت و تصريح كرد: كودكي كه امروزه در كودكستانها به يادگيري چندين زبان بيگانه ميپردازد ، مشكل است كه با فرهنگ و زبان خودي به درستي آَشنا شود، مهلتي نيست كه بتوانيم با مثلا سينماي هاليوود معارضه كنيم چون با اين روند فرهنگ و زبان ما در حال از دست رفتن است ولي بايد بدانيم كه هيچ فيلمي نميتواند مصيبتي كه بر امام حسين (ع) رفته را نشان دهد بلكه فقط اين شعر است كه مصيبت رانمايان و آشكار ميسازد. اين نشست با سخنراني زهير توكلي ، نعمتالله سعيدي و علي معلم ادامه پيدا كرد. |
||
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
متن تصویر: | |